با کمالِ زخم به لباسم مىآیم با انگشتهایى که پوستت را ادا کردهاند. درشت است تکههاى سال جدید درشت، سَنتاىِ آویزان از درخت! خودم را به گوزنهایت بزنم تا چهار دست و پا بِگیرم تمام امسال را؟ تا کریسمس، شکمم را بالا بیاورد و پیراهنت قصد پوشیدنم را داشته باشد تا از برفهاى سال پیش کمى توىِ خودم دارم هنوز تا قرمزیم بگیرد همه جایم را مبارک کند بیایند دهانههایم را شیرین کنند
تا
از صمیم جعبهها بازم کنى تا بستگى داشته باشم چه کسى مرا گوزن تر دارد!
نیما نیا (١٨ دسامبر، ٢٠١٥)
لطفن سکوت را کشیدهتر کنید! اینجا، بیمارستانِ توىِ من است با هزار و سیصد و شصت و شش فقره قتل که به سالهاىِ تخت زنجیر کردهام.
لطفن دور سکوتم را جمع کنید! ساعتهاى استراحتِ روىِ دیوار را به عقب بکشید حالا حیاط تنم خلوتتر است آن همه سالهاى تخت در من گذشت آن همه هزار و سیصد و شصد و شش نَفَر که در من شنا کردند و بالا نیامدند.
وقتى، عکسهایم را دستهجمعى به بابِ لواط مىبردند رانهایم با صداى بلند در فکرت بود! اى میانهى غمگین سالهاى بعدى تخت خوابهایم را برآمده مىکند.
(نوامبر ٢٠١٥)
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.