الفما | شعری از محمد آشور آتشِ زیرِ پوست از عشق نگویم وُ دستهایم در جیب پوست بیندازد وُ زبانم...
الفما | شعری از فرناز فرازمند محال من که خیال تو شبها شبدیز یال تو بر گونهام میریزد و بیدار میشوم اما پرده...
الفما | شعری از روزبه حسینی ” دیشب خوابِ دستهای تو را دیدم ” دیشب خواب دسته...
الفما | شعری از محمد آشور آفتاب اگر نبود ﺁﻓﺘﺎﺏ اﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ اﻳﻦ ﺩاﻳﺮﻩی ﺳﻴﺎﻩ ﺑﺮ...
شعرخوانی | محمد آزرم انجمن دوستی ایران و فرانسه
الفما | «تمها و واریاسیونها» | جان کیج | ترجمه علی قنبری بی مفهومی ( پذیرش سکوت ) هدایت کننده به سمت طبیعت ا...
الفما | شعری از فرزانه قوامی “پژواک” به کوههای مجاور رفتیم برای عشقبازی حرفی نبود از گلوله...
الفما | شعری از محمد آشور آتشِ زیرِ پوست از عشق نگویم وُ دستهایم در جیب پوست بیندازد وُ زبانم در دهان پوست بیندازد وُ من پوست… و «من»ی دیگر بردارم از درونم وُ پوستی نو بپوشم... بیشتر بخوانید
الفما | شعری از فرناز فرازمند محال من که خیال تو شبها شبدیز یال تو بر گونهام میریزد و بیدار میشوم اما پرده است که باد آورده باد یا او که نمیدانم او که مجال نداده بردارم انگشتی عسل از کن... بیشتر بخوانید
الفما | شعری از روزبه حسینی ” دیشب خوابِ دستهای تو را دیدم ” دیشب خواب دستهای تو را دیدم دستهای تو را که روی لیز از من چراغ میخواستند از من اختراع میخوا... بیشتر بخوانید
الفما | شعری از محمد آشور آفتاب اگر نبود ﺁﻓﺘﺎﺏ اﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ اﻳﻦ ﺩاﻳﺮﻩی ﺳﻴﺎﻩ ﺑﺮ سنگفرﺵ نمیاﻓﺘﺎﺩ! اﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺁﻓﺘﺎﺏ اﻳﻦ شکلهای بیﺣﺠﻢ ﻛﻪ ﻧﻪ ﭼﺎﻫﻨﺪ ﻧﻪ ﭼﺎﻟﻪ اﻣﺎ ﺳ... بیشتر بخوانید
شعرخوانی | محمد آزرم انجمن دوستی ایران و فرانسه بیشتر بخوانید
الفما | «تمها و واریاسیونها» | جان کیج | ترجمه علی قنبری بی مفهومی ( پذیرش سکوت ) هدایت کننده به سمت طبیعت است ؛ عدم کنترل ؛ بگذار صداها ، صدا بمانند . هر چیزی در خودش متمرکز می شود ، برای... بیشتر بخوانید
الفما | شعری از فرزانه قوامی “پژواک” به کوههای مجاور رفتیم برای عشقبازی حرفی نبود از گلوله پژواک بود ریخته در گلوی صخرهها لبخندی در فتحالمبین و غنیمت پوستی نازک “ب... بیشتر بخوانید
شعری از حسن صفدری (بیژن) نقاشی از محمدرضا طاهرنسب دختر پله ها راستش حرف زدن از دختری که هر روز از پله ها پایین می رود مانند : حرف زدن از بند رختی می ماند / بی لباس شاعر خسته : نمیداند کجا خو... بیشتر بخوانید
شعر | بیتا ملکوتی از کتاب پلههای لرزان یوسف آباد انتشارات نصیرا سوگواری برای یک عشق بازی برای ح. ت گفتى شب بيا همان شب كه پشت مرز، سرفه مى كند برف ها آلزايمر گرفته اند و گل يخ آواز مى خوان... بیشتر بخوانید
الفما | شعری از رضا براهنی با صدای شاعر رثای غزاله لا حالی که به نخجیر آیی از کشمیر شالی از دریا آیی با حالی که به آن گودی بی ما آیی و سیاه آیی خوابایی از مخفیدر حالی که ندانی که نمیدانی نه... بیشتر بخوانید
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.