داستانِ نان را 71-70 در بندر خواندم. 14 سالم بود. عرق کردهبودم. گشنهام شد. پیش پدر و نامادری بودم. توی داستان فکر کنم نانِ تست بود. توی خانه یک تکه نان خشک هم نمانده بود. مثل همیشه یخچال خ... بیشتر بخوانید
سلام و ای همهی ترسهایِ گشنگی از من دور سلام و ای همهی ترسهایِ تشنگی از من دور سلامها به همان ها که خم شده بودند گم شده بودند لباسهایِ به بیرون به تو میآیند لیز میخوری به یکی دیگر از... بیشتر بخوانید
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.