گفته بود نمیخواستم بروم.گفتهبودم پس چرا رفتی؟چهشد که رفتی؟ دعوای پدرش و ماجرای گنبدیها را میدانستم.نمیخواستم دوباره بگوید. میخواستم بگوید چرا رفته بود؟ دوباره پرسیدم چه شد که رفتی؟ گف... بیشتر بخوانید
(بر اساس واقعیت) ریمل. پنکیک. برسهای گِرد حجیم. رژ لب و گونه. مژه، ناخن و موهای مصنوعی. کِرمهای ضد چروک و آفتاب. اتو، ژل، تافت با مارک ایوروشه. لنزهای زیبایی. ادکلن و اسپریها. سرمه. خط چش... بیشتر بخوانید
(از مجموعهی «داستانهای سانسور شده») پسر ده ساله دست در دست مادر ایستاده و با اکراه در حال تماشای ویترین شیشهای یک حمام سنتی در موزهی مردمشناسی بود. پدر داشت با شوق و ذوق از داخل ویترین... بیشتر بخوانید
در تهران از حقوق بشر حرف میزنم در نیویورک از برجهایی که حقوق آسمان را مجروح کردهاند بالا میروم میایستم خیره میشوم: اندوه پنهان نمیشود پاییز را وادار کرده که زود اتفاق بیافتد تا بار د... بیشتر بخوانید
انسان به جهنم میرود اما از جهنم نه بهشت زیر پای مادرم بود و نه پدرم بدون آرام بخش خوابش میبُرد درد ابدیتر از تمام این حرفها بود ابدیتر از خدا که یک روز آمد و روزی دیگر صبح زود بیآنکه چ... بیشتر بخوانید
تا که زیبا شوم بژ رنگ زمین از دور تو آتش بگویی شعله شعله گل بدهد بدنم و زمانه زبانه بکشد در کلمه ها و جنس ترکیب از تازه بشود از نارنج با انتشار بیمجوز عطر مترصد دشتم تا آهوی شعله شعلهشدن ب... بیشتر بخوانید
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.