شعر چندرسانه ای پروژه ای از هستی هيچ لادِ مُنادا (بخش سوم مجموعه ی ادامه دار دوزخ) پرفورماتیو /اینستالیشن صوتی دائمی اثر هستی هیچ خرداد یکهزار و سیصد و نود و هفت این اثر به صورت دائمی در خانه ی نمایش
لاد ِ مُـنادا ( بخش سوم از مجموعه ی دوزخ )
اثری از هستی هیچ
دلواپسی غایی بشر ، سازه ی عمیقی ست که مرگ نامیده می شود ؛ سائقی که مهمترین سوخت ِ اضطراب بشر است ، کهن الگویی که همواره ذهن مان را تسخیر و زیر پوست مان در صدد بدل شدن به هر چیزی ست تا ما را نسبت به ماهیت آن گمراه کند و یا با فرونشاندن آن ما را مصون نگاه دارد . انسان معاصر از طرفی با نیستی و مرگ ِ ابژه هایی در ارتباط است که اندوه نبود و مرگ شان بیش از آنکه ناشی از حس مالکیت به ابژه ی از دست رفته باشد حاصل وحشت از دست دادن خویش است و از طرف دیگر با ابژه هایی کاملا پیشرفته در رابطه است که به واسطه ی علم و تکنولوژی مدت زیست شان بیش از عمر آدمی است و اگر انسان، با زوال آن ابژه در طول عمر زیست خود رو به رو نشود ، قطعا آن را دال بر مرگ خویش خواهد دانست . نهایتا اما هیچ کدام از این امور متناقض او را از وحشت ابدی و بدوی، و تکرار پی در پی این دلواپسی غایی رهایی نخواهد بخشید . انکار ِ مهمترین دلواپسی غایی بشر در هر سطحی ، انکار ماهیت اساسی وجود خویش است که موجب محدودیت آگاهی ست و حتی پذیرش آن نیز گر چه آگاهانه ، هم چنان وحشتی ست غریب و بدوی که بخش عمده ای از هستی ِ بشر را به تسخیر خویش در آورده است ؛ وحشتی که پیدایش آن کهن تر از پیدایش زبان است و همواره در فراسوی زبان می زید . با آگاهی از این امر و با در نظر گرفتن ویژگی ها و ماهیت اضطراب ِ هنرمندان که عمیقا به استثنایی بودن و گزند ناپذیری و جاودانگی خویش به سبب تولید باور دارند ـ که امری ست برای فرو نشاندن دلواپسی مرگ ـ و حیات خویش را در گرو توجه ، مشاهده و حضور مخاطب ( علنی و مجازی ) می دانند و اگر غیر آن حاصل شود همچون جانور ترسیده ای معلق میان مرگ و زندگی، جزیی از خویش را ویران خواهند کرد تا خود را از اضطراب مرگ برهانند ؛ با آگاهی از همه ی این ها ،هنرمند اثر خویش را بدون حضور مخاطب و با تاکید بر عدم ارائه ی هر گونه داکیومنت برای مخاطبین زنده تولید می کند .
در اثر « لاد ِ مُــنادا » ، هنرمند مخاطبان خویش را از میان مردگان گورستان ـ ابژه ای که در تماس با هنرمند ِ زنده دستخوش زوال نمی شود زیرا که این امر پیشاپیش رخ داده است ـ انتخاب می کند . هنرمند به گورستان می رود و تکه های بدن خویش را که با گِل خام قالب زده است به مخاطبین مرده ی خویش می بخشد ؛ تکه هایی همچون سنگواره هایی سالخورده اما میرا ؛ تکه هایی که پس از اولین بارانی که بر گورستانها می بارد مضمحل می شوند و به مخاطبان ِ مرده می رسند. و به هنگام این کنش ِ اهدایی، صدای محیط را ضبط و ثبت می کند . سپس لوح های گلی از پیش آماده ای را که خیس و مرطوب اند به سنگ قبر مخاطبان ِ مرده ی خود می فشارد و قطعه هایی منقوش دریافت می کند و لوح های گلی به دست آمده را در کوره می پزد ؛ صدای این بخش از روند کار نیز ضبط و ثبت می شود . هنرمند الواح پخته شده را روی یکی از دیوار های دوزخ ِ خویش ( دوزخ نام مجموعه ای است ادامه دار که دو بخش آن در سال های اخیر توسط هنرمند تولید شده است ) نصب می کند و صدا های ضبط شده را طی روندی درون دیوار خواهد گذاشت . حاصل نهایی دیواری ست از دوزخ که شامل صدای هنرمند در مراحل تولید اثر و صدای مردگان است . بازمانده ی این اثر که برای مردگان تولید شده است دیوار دوزخی است که در اختیار زنده ها قرار خواهد گرفت ؛ چرا که بازمانده ی آن مردگان، همواره دیوار دوزخ ِ این زندگان است .
هستی هیچ ـــ بهار هزار و سیصد و نود و هفت #hastihich
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.