میخواستم اسمت را بنویسم اسمت کهش دریغ آهسته دنج بالین سیرسیرکهای توی آشفته میکنی میخندانی مرا دست میبرم نجات خودم را از هر دو زاویه از هر دو میبوسم اما هنوز منتظری حرص گیاهی پرسیدنم از لای آن برکه کهش دریغ میخواستم اما میخندانی وچه بسیار از قتلهای زیبای بهاری از ابتدا و نخستین از ترس میمردیم و بسختی اسمت اگر (هنوزمنتظری؟ ) سنجاقک نهفتهی بالین آن تک درخت اساطیری منی بالین تک درخت اساطیری منی که دور تند میزنی اما هنوز و میخواستم بنویسم از دست میدهم یا میروم و دریغ تهران! اسمت آن که سنجاقک نهفتهی بالین دستها و درخت بالین تک درخت منی اسمت که نوبهار صدها هزار سیرسیرک ِ مقتول همیشه ازابتدا و نخستین یک دستت از دست دیگرت کوچولو میبوسم از ترس میخندانی اما هنوز قصرهای نور نورباران قتل و بوس بوسهای شکافته پرپرزده کوچولو یک دست غرق میکنم آن دست دیگر برای نجات و دریغ تهران اسمت اگر میکشد و میخواستم بنویسم مرا میکشی اما میخندم قتل و بوسها را نجات میدهی حالا دور کُند هم میزنی حالا دور دنج کوچولو له له که از هر دو زاویه از هر دو میخواستم میزدم هنوز و منتظری هنوز صدها هزار سوت سوتک فریبا نهفته به بالین شکفته یا شکافته از فرق سر دلی له له زنان دور تند میزنی و دریغ میزنی میخندم بزن دست کن بکن از بیخ و بن همین از تو همین هنوز نیز و هنوز تلخ است بیتو ای یار رنگ حوادث تلخ از تو نه مرگ نه این طروات خیس بین دو سینه میخواستم بنویسم اگر اگر اسمت اگر آهسته اسمهای اول و دومت از هر دو زاویه از عطر صابونهای تداعی اگر یا دریغ
ویرایش اول/ 94
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.