این متنی حرامزاده است که ثبت میشود در ثبت ِ احوال ِ سَرَم. شب دامنهای ندارد. شب پاک میشود از روی بالشم و لیلة القدری که منام!
از صحن ِ تو میافتم به مجلسی در شمال ِ ذهنش؛ سلام! اتفاقاً چیزی افتاده بود از سَرَم که نمیرفت از من. اتفاقاً بودی در صحنهی ترک ِ حافظیه از شیراز. این جا در این پلان تنها کمی به عقب برمیگردم؛ به انحنای دامنام می رسم که در سطح ِ مُماس ِ تو گیر کرده. پشت میکنم به خودم حالا کمی متمایلم به این فضا.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.