نیامد | با صدای رضا براهنی شتاب کردم که آفتاب بیاید نیامد دویدم از پیِ دیوانهای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می ریخت که آفتاب بیاید نیامد به روی کاغذ و دی... بیشتر بخوانید
دو طوطی | اثر: ابراهیم گلستان بیشتر بخوانید
داستان “بیخود” از سامان شهرکی زندگي نيمه ي پايين نقاشي ست كه رها شده؛تكرار مي شود و فراموش. كه اين ها را بيخود بنويسم؛ مثل تو كه سرخ مي شوي، رو به سياهي مي زني و به قنداقت بر مي... بیشتر بخوانید
داستان “به همین راحتی؟” از اردوان نیک نیا مجید کمی خم شد و گفت: مرده دیگه؟ سعید که روی پاهایش نشسته بود بلند شد. لگد محکمی به شکم جنازه زد. کمی مکث کرد، دوتا لگد دیگر هم ب... بیشتر بخوانید
شعری از محمدعلی سپانلو با شاخه ی گل یخ از مرز این زمستان خواهم گذشت جایی کنار آتش گمنامی آن وام کهنه را به تو پس می دهم تا همسفر شوی با عابران شیفته ی گم شدن شاید حقیقتی یافتی همرنگ آسمان دی... بیشتر بخوانید
شعری از رضا براهنی دف دف را بزن! بزن! كه دفیدن به زیر ماه در این نیمه شب، شب دفماهها فریاد فاتحانه ی ارواحِ هایهای و هلهله در تندری ست كه میآید آری، بِدف! تلالوِ فریاد در حوادث شیرین، دفیدنی... بیشتر بخوانید
داستان همسن پدرم* ،غاده السمان شهناز عرش اكمل باغ هتل سرخي افق را با ولع سر ميكشد. رنگ غروب بر باغ وحشياي كه در برابرمان به خواب رفته ميريزد و روي ماشینهای صف بسته در محوطه پايي... بیشتر بخوانید
داستانی از مریم کاظمی اپيزود اول: امروز يادش رفت برايم دست تكان بدهد. نمي دانم از چيزي ناراحت بود يا عجله داشت. شال سبز يشمي سر كرده بود. ريشه سياه موهايش كمي مشخص شده بود. حتي لبخند هميشگي... بیشتر بخوانید
شعری از رضا براهنی «فتح باغ» حافظه يك انگشت انگشت يك حافظه هك نك انگشت روی جداری که باغی دارد باغی که آن ورش درخت بلندی دارد میلغزد هك نك و بعد حافظه میماند بیرون انگشت مرس مىزند ب... بیشتر بخوانید
داستان کوتاه “موهبت” نوشته دیوید فاستر والس مترجم: احمدرضا تقوی فر منبع انگلیسی: مجله نیویورکر “این همان دست است. اینطور که پیداست موهبتش نمی دانی. ولی این ه... بیشتر بخوانید
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.