“اما دوباره بهار” | داستانی از سعید شعبانی
غروب بود. قرص سرخ آتشین افتاده بود توی بغل افق. جایی که تو ایستاده بودی ابر سفیدی بالای سرت بود که کم کم به سرخی می نشست. پشتت را داده بودی به نرده های سبز رنگ پل. دست هایت چسبیده بودند به میله ای که تکان می خورد و صدا می داد.
میله را تکان می دهم.تو نیستی.باد سرد می خورد به گوش هایم.
می لغزد روی گونه هایم و نوک بینی ام.
صدا روی میله ها می لغزد و موج توی دستهایت بلند می شود روی سینه ات می شکند،به نگاهم گره می خورد.برمی گردی.پشتت را به من می کنی. موهای بافته شده ات روی یقه اسکی صورتی جا به جا می شوند و وسط گودی شانه ها آ رام می گیرند.
لامپ های ریسه ای هلالی شکل بالای سرت روشن می شوند. زیر پایت هم لامپ های گرد رنگی روشن شده اند و آب پاش های فواره ای که از لوله ای زیر پایت بیرون زده اند، آبِ سرخ می پاشند. بعد لامپ های گرد که سبز می شوند آب هم سبز می شود.
بر می گردی برای من می خندی.گودی روی گونه هایت سبز می شود. لامپ های گردِ سرخ که روشن می شوند سبزِ گونه هایت می ریزد روی پولک های نقره ای سطحِ کارون و می غلتد مابین پولک های نقره ای که موج برداشته اند و روی هم می غلتند تا لای لامپ های ریسه ای که توی آب می غلتند ندیده شوند.
دوباره برمی گردی.پشت به من دست می کشی روی میله ای که صدا می دهد.لرزش میله را می گیری صدایی نیست.
می گویم:آبها تا بریزند توی شکم کارون باد چه لذتی می برد با پیچ و تاب سرخ و سبز شده ی شان.
می گویی: وقتی تن به آب می دهند کاری از باد بر نمی آید.
می گویم: بادِ وحشی.
می گویی:باد یک لحظه هست.یک لحظه نیست.درست مثل همین صدا که توی دست های من است.دست هایم را بردارم هست! بگذارم روی میله،نیست.
می گویم:این یک موقعیت است. یک میزانسن.تو خالق خوبی هستی.
می گویی: دارم به تو فکر می کنم که حالا اینجا نیستی.
می گویم: نمی فهمم!
می گویی:باید این همه فاصله برای نفهمیدن کافی باشد.
میله ی توی دستت را رها می کنی،لرزش میله صدای هوف هوف باد را روی پل رد می کند.صدا قاطی آب های سرخ و سبز فواره می شود، می خورند به پولکهای نقره ای سطح کارون.غرق نورهای توی دل کارون می شوند.میله را می گیرم لرزش میله دستم را می گیرد. صدای هوف هوف باد می آید.دستم می لرزد.
خوزستان – شهرستان امیدیه
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.