سوت میزنیم و حواسمان را پَرت میکنیم زیرِ خاک که به خونِ خود آغشته است و از تکانِ رانهایش سَر از زمین نمیشناسد زیرِ این همه ماسک تمامِ تنفسها مصنوعیاند تمام تنها تمام خفتنهای با تو مصنوعیاند سوت میزنیم و بیگسست برهنه هراسآفرین حواسمان را پرت میکنیم نیمی در آب و نیمی بر آب
نگرانِ چیزی نباش تو را نهفته به جایی دگر میبرم به جگرگاهی تودرتو پوشیده از انجیر و زیتون آویخته بر بوی اُکالیپتوس و جشنوارههای پنیر و گونههای شراب زمان به آهنگِ رانهای تو برخواهد خاست مثل دستهای من از پشت چشمهایت را خواهد بست تو او را حدس خواهی زد و او خواهد خندید من این گفتم و رشتهی سخن به دست تو دادم که سوت بزنی با آن حواست را پرت و جای خالی انگشتانم را توی جیبهایت گرم کنی.
از مجموعه شعر آماده چاپ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.