الفما | شعری از روزبه حسینی
” دیشب خوابِ دستهای تو را دیدم ”
دیشب خواب دستهای تو را دیدم
دستهای تو را که روی لیز
از من چراغ میخواستند از من اختراع میخواستند.
خوابی که میآمدند و برای من مُدام دست میآوردند
میآوردند روی سُریدنها وَ روی لیزها روزگارِ مرا.
خواب که خوابِ چشمهای تو پُر از سیاه و سُرمه روزگارِ مرا. خواب که خوابِ تَرَکها که لب از چشم هام برمیداشت.
دیدم
دیدم دیدم که لیز از پُشت، موهام را چنگ میزند میزند چنگ و روی شانه که لیز روی شانه لیزِ روزگارِ مرا.
دیدم دیدم که چشمها از ارتعاشِ بدن از انحنای حنجره از انحنای سُرمه روی لیز را هم کرده روزگارِ مرا.
خواب که خوابِ تَرَک ها که روی لب های من
تاریک میزنند روی تَرَک تاریک میزنند روزگارِ مرا.
خواب. که خوابِ نسیم و خوابِ فرشتهای که با نسیم آرام و بی صدا لب ها و لیز را به هم پیوند میزند
دیدم دیدم که خوابِ لیزِ نسیم و فرشته خواب خواب که خوابِ نسیم و خوابِ فرشتهای که با نسیم
به هم پیوند میزند
خوابِ روزگارِ مرا.
تهران . بهمن ۱۳۷۶
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.