الفما | شعری از فرزانه قوامی
“پژواک”
به کوههای مجاور رفتیم برای عشقبازی
حرفی نبود از گلوله
پژواک بود ریخته در گلوی صخرهها
لبخندی در فتحالمبین و غنیمت پوستی نازک
“به چشمهایم نگاهکن که از سوگ شن برمیگشت”
دلم حملهای مسلحانه میخواست
کشتار در اردوگاهی ناشناس
و هزار قتل عام بیگناه
“به دستهایم نگاهکن که از نوازش خون برمیگشت”
چهارده بهار از روبندم گذشته
در لباسهای تو بوی باروت میدهم
فشنگ میخواستند
ذبح خردسالان تاریخچهای مقدس داشت
نزدیک شهری مرزی
روبهروی پاسگاهی مخروبه
مریض میآورند
شفا قانون شفا
صلیبهای سرخ میآورند
یهودا فرارکن!
خونت را میگیرند
آلوده انگل آزمایشگاه
تخت روان میآورند
“به لبهایم نگاهکن که از بوسهای ناامن برمیگشت”
شلیک به آغوش تو!
بیسرنشین منفجر خواهمشد
“مجموعه شعر کاترینا توفان مورد علاقه ی من است – نشرچشمه ۱۳۹۴”
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.