شاعر؛ منتقد و مترجم سوئدی متولد ۱۹۶۹ است او دارای دکترای ادبیات از دانشگاه استکهلم و فوق دکترای نقد ادبی است و در حال حاضر به عنوان استاد در مدرسه شعر استکهلم مشغول تدریس است. او سالها عهدهدار سردبیریی نشریات ادبی معتبر سوئد بوده است و از سال ١٩٩٠ تاکنون برای بزرگترین روزنامههای کشور سوئد؛ نقد ادبی مینویسد. او بنیانگذار سیمنارهای نقدادبی در سوئد و اسکاندیناویست. این سمینارها با دعوت از مهمترین منتقدین و نظریهپردازان ادبیی اسکاندیناوی در بزرگترین شهرهای سوئد و اسکاندیناوی برگزار میشوند. ماگنوس ویلیام اولسون؛ از اولین پایهگذاران وبسایت پادکست شاعران مطرح سوئد بوده و در سایتش که با همکاری و همیاری وزارت فرهنگ سوئد و ناشران بزرگ سوئد، صدای شاعران معاصر سوئد را میتوان شنید. این مترجم پرکار؛ که از زبانهای یونانی و اسپانیایی انگلیسی و دانمارکی ترجمه میکند تا بحال بسیاری از بزرگان شعر را به سوئدی ترجمه کرده است. از آن جمله ترجمهی مجموعه آثار سافوی یونانی، پیا تافدروپ دانمارکی، کنستانتین کاوافی یونانی، آنتونیو گاموندای اسپانیایی، آلکساندرا پیزارنیک آرژانتینی و گلوریا گرویتس مکزیکی. شعرها و ترجمههای او با اقبال عمومیی سوئدیها ودیگر خوانندگان آثارش در دیگر کشورها روبرو بوده است. او با هنرمندان و آهنگسازان زیادی همکاری داشته و برای رادیوی ملی سوئد؛ ترانههای بسیاری ساخته است. در سال 2009 با همکاری آن یدرلوند شاعر؛ و دو آهنگساز؛ نمایشی به نام « چرا ما در بهشت نیستیم» را در موزهی هنرهای مدرن استکهلم به روی صحنه برد. نام کتابهای او به قرار زیر است: ١٩٨٧ « اوه» – ١٩٨٩« برای» – ١٩٩١ «و سایه انداختن» – ١٩٩٩٢ «صحیفهی زندگی» – ١٩٩٥ «که از آتش تو» – ١٩٩٦ «نگاه شعر؛ صدای نقاش» – ١٩٩٧« نور بیانتهایی» – ٢٠٠٠ « بیوگرافیا» – ٢٠٠٣« برای این است که از هومر آموختهام» – ٢٠٠٤ « اشباح» – ٢٠٠٦ « لحظه برای پینداروس یک اتاق کوچک است در زمان » – ٢٠٠٨« من با مردگان صحبت میکنم» – ٢٠١٠ «سوناتهای اینگر» – ٢٠١٢ « شهر بیحصار» که منتخب اشعار اوست. تاکنون شش جایزهی مهم شعری سوئد بین سالهای 1987 تا 2011 به ماگنوس ویلیام اولسون تعلق گرفته است؛ از جمله جایزهی ادبی بلمان و جایزهی شعر ونبرگ و گونار اکه لف.
گلیکوفیلوسا Glykophilousa
آنجا پشت دیوارهای تو گیاه عجیبی روییده است. نوازشی سرگردان درون خویش. آرزوی شکلک در آوردن. پوست گونهای روی گونه دیگر ظرافت صورت و چشم هایی که با روشنایی اعماقش تو را درخود کشید. ناگاه چیزی درون توانگار بخواهد از شدت دلتنگی ویران شود. ناگاه انگارحس میکنی در خشونتی وحشی برهنه دیده میشوی. آمادهای خودت را ویران کنی؛ آمادهای چشمت را زخم بزنی. حالا نگاه آشنایت؛ آشتیناپذیر است. حالا گوش نمیدهی تو. نمیخوانی. تو در مرزهایت ایستادهای تنهایی میان مرزهایت. اما مرزی اینجا هست آیا؟ فراموش کردهای و حالا به یادآوردهای: آن چینهای سبزعمیقی که در لباس او خشخش میکرد آهسته وقتی دستهایش به دورتو؛ خسته و آویزان است. بوی عرق، بوی پارچه و عطر. تیزی آرنج تا از سر تصادف دستت روی مفصل رانت میافتد و بیداری میشوی.
گلیکوفیلوسا، مادر بوسههای لطیف و مهربان ، نام نوعی شمایل است.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.