کجاى چاقو فرو روم که شَرطِ زمین سرخ است و شَرطِ بودنم شکاف، شَرطِ مرگ، تنفس من است و این همه آدم که ذره مىشوند در دلم.
لایههایم نازک شدهاند در هوا تلخترین فصل میوهها پوستِ من است. چگونه قاچ مىخورد چاقو به شَرطِ پوست، تنگترین وقتِ سال جاییست که باز مىشود از تنم.
پوستِ من! چاقو که تلخترین شَرطِ میوههاست که فرو رفتگىهاى مرا دارد زمان، بریده بریده به دنیاىِ من مىپاشد. پوستِ من!
اى روزِ افتاده از دهن با خیالِ چاقو دنیاىِ ماهیچههایم را به خیابان بِبَر!
زیرِ آسمانى که شب کرده است نمىتوان غلتید و از تکههایم خوشحال بود نمىتوان پوست روىِ پوست گذاشت و یک لحظه شکاف نکرد.
فضاىِ تیزى دارد این هوا فضاىِ تیزى دارد خوابهاىِ کوبیده به دیوار و رنگم جوریست که به تیزى مىزند تمام پوستم را
فضاى پوستى دارد خواب و از فرطِ زمین است که مىچرخد به دور سرم فضا از فرطِ چاقو در افتادهام به شِکلَکى که جیغ را مىبَرد بزند به آسمان و آسمان براى تکههایم روز به روز تاریکتر مىشود این فصلِ تهِ من است.
زخم، جاىِ عمیقیست براى پوست و من جاىِ تیز این شهر را لکه دار مىشوم.
( دسامبر ٢٠١٥)
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.