با کمالِ زخم به لباسم مى‌آیم با انگشت‌هایى که پوستت را ادا کرده‌اند. درشت است تکه‌هاى سال جدید درشت، سَنتاىِ آویزان از درخت! خودم را به گوزن‌هایت بزنم تا چهار دست و پا بِگیرم تمام امسال را؟... بیشتر بخوانید

هی ها هو هی یا هو هیاهویت هیولایم شود دهان هسته تف کند بپیچم در پیچ پای پر از راه     راه پر از پا بچرخد دور خود بپیچد دور هی ها هو هی یا هی یاهو دکمه‌ی پیراهنت را بپیچان هوا در گلویت چرخ بخ... بیشتر بخوانید

گره انگشتت را بردار در گلویم جای سکته‌ای می‌خارد سرفه‌ات را بردار تا در دل این کوچه باریک شوم طناب طاقت این همه طول را ندارد چارپایه بیفتد روی هوا ماضی خواهم شد تا بعید عقربه اوقاتم را می‌دا... بیشتر بخوانید

بزن هم آشی که لاشه‌اش بو بگیرد قلم شود شعله‌اش میان هوای مکدر کدرم کرده بود ساعتی که کوبید به سینه‌ام سایه‌اش سکته‌ای کشیده شد تا گلو این دایره چرا می‌چرخد در آسمان این اتاق آن دهان چرا بیهو... بیشتر بخوانید

به آسانی نوشیدن چای رفتی شبیه کودکی که چای داغ را بی آزمونی سرمی‌کشد وسوختن تجربه داغی‌ست که همیشه فقط سهم دهان نیست. به آسانی نوشیدن چای وبه تلخی قهوه تورا از کف دادم حالا هر استکان طعم قهو... بیشتر بخوانید

کوچه‌های فارسی گمان این گونه می‌گوید این جرأت است که از دست می‌تابد     بر کلمات صبح با شرم عمومی‌اش از خیابان متواری است بر ایوان الوان دکه‌ها   حروف روزنامه از دالان حسرت می‌گذرند. _ صبح‌ب... بیشتر بخوانید