لیورپول را پیوست موهات کردهای حالا اینگونه ابرهاش شانه هام را خیس کرده تو را پیوست بندری آرام تحویل گرفتم کناره به ساقهای تو ماهیها گوش گذاشته بودند ماهی گیرها یکی یکی صید دریا میشدند... بیشتر بخوانید
دستم زیر گلوی تو سُر خورده است و از آوازهای تو در خونِ من میریزد آفرینش باید صدای تو در خون زن باشد به شعر تو برمیگردم جایی که بوی ماه میدادم و از سنگهای بدخشان لبهایم درخ... بیشتر بخوانید
ور ورداشتهمیشودازلبت لبم شیشه خرد در وسط ور ور بلبلندمیشوی با باد و پر بر پرچم میزنی پر بر پر دلنگ و دلنگ بناگهان نیستی ناگاهان میزنی از وسط خواب هام نفت شعله صحراهام هام... بیشتر بخوانید
به نام یالهای شعله ور به نام شیر که از فرط سکوت از فرط آتش در یالهایش پنهان شد به نام آهو و انحناهای دیوانه آهو که از لکنتاش بزرگتر شده بود دستش نمیلرزید بنویس به نام می،... بیشتر بخوانید
بغضِ جنین در شیشه میشکند سر در میانِ پا گرفته وُ اِسقاط با چهار شستِ جویده حجمی درونِ بیضهی نامرئی: «…نازاده میشدم!» بوی پرسش وُ الکل؛ (نوزادِ من که بیاید اگر ا... بیشتر بخوانید
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.