شعری از نرگس باقری
آبی کوچولو دید زرد کوچولو نیست. صفحه سفید شد، صفحه سیاه شد، صفحه سرخ شد -استاد! رنگ ها دلایل روان شناختی دارند ؟ -رنگ باید که نارنجی باشد کاکولوسکا و گونه های من گفتم من حساسم، تعدیلم کنید! بعد دست تو رفت لای موهایم بنفشه بچیند و دلبر و دلبر و دلبر دستم نیفتیم بیرون ازین مه! بگیر! بعد را بیاوریم پیش از ماء و الطین عکسم -جانم جانم بگیر! -در رگ عمیق ترم باشی، بلغزی در جانم جانم که نارنج اول فقط نارنج بود نارنج دوم فقط نارنج بود پس فرود آمد از تخت سودابه تفت بگیر! دستاری دارم که زنم در آن پونه می پیچد می روم جلجتا عیسا را ببینم و از تپه ها رسیدن سخت است و از تپه ها بیم افتادن است که در لایه های ذهنم خودم را برعکسم و تو درست شب پیش از کودتا رسیده ای ای! ای! ای باد شرطه! جهانم در عصب هایم تنیده است و دارم زمانم را می دوم به انقلاب نمی رسم با دستی بسیار بچسبانم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
Δ
تمامی حقوق برای نشریه الفما و استودیو خلاقیت و ارتباطات بصری ویرا (www.veeradesign.com) محفوظ است . هرگونه استفاده از محتوی سایت: متن ها، تصاویر، آثار هنری فقط با اجازه رسمی از الفما و صاحب اثر مقدور است.